فانتزیا

مغزت را در بیاور ٬ بگذار کمی فانتزی بخورد

فانتزیا

مغزت را در بیاور ٬ بگذار کمی فانتزی بخورد

جنگ

آخرین بار وبلاگش رو چک کرد هیچ کامنتی نبود ، از وقتی سفید و سیاه متحد شدند بر علیه خاکستری ها بازدید های روزانه اش کم شده بود خیلی ناراحت و غمگین شد ، نه به خاطر وبلاگش بخاطر اینکه دیگه اثر نداشت

قدرت عجیب اش ، دیگه اثر نداشت (آخه تیستو می تونست دست به هر چی بزنه گل وگیاه اش کنه) دیگه مثل جنگ اول سیاه با سفید نمی جنگید. تصمیم اش و گرفت ، چمدون اش و بست و آماده شد، ولی  باید آخرین پست اش را می نوشت . ..(صدای بوق دیال آپ ) ... (نام کاربری ...) ... (مدیر وبلاگ)...(یادداشت جدید).. " تیستو یک فرشته بود احمق ها ، این را تمام طویله می دانستند"

نظرات 3 + ارسال نظر
تیر خلاص پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:40 ق.ظ http://www.tire-khalas.blogsky.com

جنگ...

جنگ...؟؟!! ٬ ولی من می گم نجنگ برای هیچ چیز
به جز این جمله برای هیچ چیز نجنگ

تیر خلاص جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:57 ق.ظ http://www.tire-khalas.blogsky.com

باور می کنی حتی قدرت جنگ واسه همین جمله هم نیست؟

جنگ قدرت نمی خواد حماقت می خواد .
وقتی نمی جنگی فقط نمی جنگی
ولی وقتی می جنگی فقط می جنگی..

کوریون شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:23 ق.ظ http://chorion.blogsky.com/

تیستو یک فرشته احمق بود ، چرا که جنگ را ، در طویله آغاز کرد

همه ی فرشته ها باکره نیستند /
همه ی باکره ها هم فرشته نیستند/
اما تیستو یک فرشته بود و باکره از جنگ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد