فانتزیا

مغزت را در بیاور ٬ بگذار کمی فانتزی بخورد

فانتزیا

مغزت را در بیاور ٬ بگذار کمی فانتزی بخورد

انقلاب رمورتال ها (سقوط روبات ها ) قسمت دوم

پ.لطفی: چرا  داریم ، خودتون رو به اون راه نزنید آقای مارکس ما بشتر از اینکه نگران بودن روبات ها باشیم نگران نابودی اونا هستیم ، اقتصاد ما به روبات ها وابسته شده ، همتون می دونید می شه ربات ها رو نابود کرد ولی این کار نمی کنید(با صدایی بلند ولحتی عصبانی ) چون نگران حساب های بانکی تون هستید .

 رئیس مجلس : آقای لطفی شما دارید زیاده روی می کنید ، من منکر حرف شما نیستم ولی نا بودی کامل ربات ها تمام کشور ها رو فلج می کنه ، نابودی اونا یعنی ازبین رفتن صنعت ، کشاورزی ، رفاه ،  حتی سینما و هر چیزی که برای این تمدن ساختیم .

پ.لطفی : آقای رئیس اگر قرار بود با از بین رفتن روبات ها ما هم از بین بریم ، ما به دنیا نمی اومدیم چون انسان های اولیه روبات نداشتند ( لبخندی تلخ می زند ) این ترس غیر منطقی رو پدرانمون توی ذهن ما فرو کردن

و چهره ی وحشتناکی از گذشته به ما نشون دادن ، البته اونا بی تقصرند بحران اقتصادی 8 ساله ی 2010 تا 2018 جنگ جهانی سوم که مجبور شدن بیشتر ماشین ها رو نابود کنند و ده سال بازسازی دنیا . پدران ما بعد از این همه بدبختی تصمیم گرفتن مدتی استراحت کنند پس روبات ها رو ساختن اما این استراحت خیلی طول کشید و حالا ما فکر می کنیم بدون روبات ها نمیشه زندگی کرد

رئیس مجلس درحال گوش دادن به حرف های لطفی بود که ناگهان چهره اش عوض شد ، رو به نماینده ها با لحنی مضطرب : " پانزده دقیقه تنفس " .

اتاق جلسات مجلس . رئیس مجلس و معاون ها روی صندلی های شیشه ای شون می شینند معاونی که از همه جون تر بود گفت : ببخشید شما خیلی مضطرب هستید ، چه اتفاقی افتاده ؟

رئیس : حرف های پرفسور لطفی ( کمی مکث می کند ) مردم و تحریک کرده ، می دونستم

معاون جوان : دیگه نزارین صحبت کنه ، می گیم ارتباط قطع شد یا دکتر

رئیس حرف اش را قطع می کند ، رئیس : نمی شه اگه هر کاری بکنیم حرف هاشو تایید کردیم

معاون عاص از همه مسن تر بود و تا این لحظه ساکت بود با لحنی آرام و با اطمینان گفت : با خودش به توافق می رسیم

رئیس : فکر نکنم ، خیلی سرسخته

معاون عاص : اون رو بزارین به عهده ی من ، مهم تر از پروفسور تصمیم ماست ، به نظر من ما می تونیم روی حرفهای پرفسور فکر کنیم

رئیس : متوجه می شین چی دارین می گین

معاون عاص : دقیقا ، من نمیگم روبات ها رو نابود کنید یعنی در شرایت فعلی این کار منطقی نیست

رئیس : خوب باید چه کار کرد ؟

معاون عاص : من طرح پروژه ی رمورتال رو خوندم اون موقع همه بی دلیل و به خاطر منافع شخصی مون رد کردیمش البته طرح کامل هم نشده بود ولی فکر کنم پروژه ی بجایی رسیده که پروفسور اسرار می کنند ، ما خواسته ی روبات ها رو انجام می دیم

رئیس خنده ای تلخ ی می کند و می گوید : این یعنی نابودی

معاون عاص : این طور نیست ، برای اینکه خواسته شون رو عملی کنیم اونا به ما وقت می دن چون ما باید آزمایشاتمون رو شروع کنیم و این یعنی فرست از طرف دیگه (با لبخنی موزیانه) البته بعد از عملی شدن تولید مثل سرشون خیلی شلوغ می شه و شب ها مجبورند استراحت می کنند و باز هم این یعنی فرست اما با تصویب پروژه ی ریمورتال ما خواسته مردم رو عملی می کنیم و خوب محبوبیت مون افزایش پیدا می کنه و در ضمن ریمورتال ها موجودات بدرد بخورتری هستند...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد