فانتزیا

مغزت را در بیاور ٬ بگذار کمی فانتزی بخورد

فانتزیا

مغزت را در بیاور ٬ بگذار کمی فانتزی بخورد

تعطیلی کافه ی دانشگاه

بابالنگ دراز این اولین نامه توی سال جدیده که می نویسم ٬ به خودم قول داده بودم تا اول تابستون نامه ننویسم ولی مجبور شدم ٬ متیوس داره کافه ی دانشگاه و می فروشه و من دیگه جایی ندارم وقتی عصبانی می شم برم اونجا از همه مهمتر املی ( خدمتکار فرانسوی ) رو دیگه نمی بینم ٬ توی این مدت بهترین دوستم املی بود ٬ خدای من کاش یک کم فرانسه یاد داشتم دیروز داشت گریه می کرد و حرف می زد ولی یک کلمه اش  هم نفهمیدم ٬ می دونم خواسته ی زیادی است ولی خواهش می کنم اگه می تونین کافه رو بخرین حاضرم خودم و املی اونجا کار کنیم و تمام درآمدش و هم برای شما بفرستیم٬ دوست دار همیشگی شما  

                                                                                جودی ابت  

نظرات 2 + ارسال نظر
کوریون جمعه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:37 ب.ظ http://chorion.blogsky.com/

تعطیلی جودی ابت ../ زندگی خیلی این طوری شده / به کسی نگو / کسی حواسش نیست..

یادم باشد حرفی نزنم که برنجاند دل کسی را
خطی ننویسم که به کسی بر بخورد
...یادم باشد همه چیز خوب است...

رضا دوشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:00 ق.ظ http://kame-akhar.blogsky.com

یادم باشد حرفی نزنم که برنجاند دل کسی را
خطی ننویسم که به کسی بر بخورد
...یادم باشد همه چیز خوب است...

اینجججوری برای همه بهتره!

اینجور برای همه بهتره
این راه و از یک کبک تو زمستون یاد گرفتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد