دهانم خشک شده بود . هوای سیاره به شدت گرم شده . برای اولین بار بود که پشت دوربین نمی رفتم ، مثل جراحی که دستانش می لرزید و ... خلاء عجیبی است ، نقاش روبه رویم نشسته بود حالم خیلی بد تر از خانم میر مازاد شده ... کلاغ هم که نیستم صدایم را همه بشنوند ...
شاهزاده هم که این روزها برایم مرده و آزارم می دهد . هی هم با دست احترام می گذارم مبادا فردا گند بزنم . همه چیز خوب پیش می رود من باز نمی فهمم. برای باران نیمه شب بانجو ندارم ، خوب خیس می شوم ...
وااااااااای نگو از زیر بارون بودن
امروز ۴ ساعت زیرش بودم
آآآآآآآآآآره رو کاغذ هم میشه ساز زد هم داد
حتی کشت
حتی رقصید
آزادی
همین یک نقطه
دیوار رو ترمیم کردم
نمیشه منظر آجر شد
حالا چرا ؟