می خوام تقویم فانتزی بسازم. مثلا بجای ۲۲ هر ماه بنویسم ۷ عزیز . بجای ۲۰ هر ماه می نویسم ۳ . مرداد می شه شروع تقویمم . دی می شه تعطیلات تابستون. واسه جمعهاش دارم فکر می کنم...
شهر کنار ما شهریست که جمعیتی بیش از هفت میلیارد ساکن دارد.
ساکنین این شهر همه بیماری زیبای مازوخیست دارند . مثلا از سایت فروش شهر خاطراتشان را می خرند و مدتی با آنها خودشان را آزار می دهند. دیوانه های این شهر آنهایی هستند که مازوخیست نیستند. عجیب اینجاست که حاکم این شهر با تک تک درد های مردم خودش را آزار می دهد ٬ و در تمام مدت حکومت اش شب ها بیدار است و تا صبح شهر را نگاه می کند. بیمار گون همدیگر را دوست دارند ٬ از نترسیدن می ترسند . من آنجا زندان بودم به جرم فراموش کردن خاطره ی شاهزاده.
از شهر که رفتم تصمیم گرفتم مدتی را در معبد بودا به فراموشی این شهر بگذارم. بد ماجرا اینجاست که در معبد که می خواهم بروم حاکمانش مرا آزار می دهند.
به خودم قول دادم کمی شهر های سیاره های کهکشان دیگر را امتحان کنم . این هم بدون گذراندن دوره ی معبد بودا نمی شود.
کسی چه می داند...
مسافر کوچولو تو کافه ۲۸ جا رزرو کرده بود . گفته بود یه کیک با دوتا شمع سیاه روی میز بزارن.
یک سیگار برگ کامولایی ( بهترین برگ کهکشان ) خرید و موهاشو برای اولین بار شونه کرد.
کم کم داشت آماده می شد واسه رفتن به کافه ۲۸ ٬ اونجا از قدیمی ترین کافه های سیاره بود.
راستش خیلی سخت بود واسه مسافر ٬ آخه خود مسافر اونجا رو ساخته بود . می گفت اگه شاهزاده مانا یه روزی بیاد سیاره یوو۶۸۴ باید بریم کافه ۲۸ شام بخوریم. این و نگفتم ٬ شاهزاده یه کم با بقیه ی موجودات منظومه فرق داشت ٬ شاید باورتون نشه ولی شاهزاده ۲۸ تا قلب و ۲۸ تا چشم داشت اما یه دونه گوش هم نداشت . مسافر هم کافه رو به همین خاطر گذاشت ۲۸ ٬ اونجا رو یه جوری طراحی کرد که اگه وسط کافه رو به روی هم میشستن مسافر ۲۸ تا می شد . خودش می گفت می خوام توی تمام چشم هاش باشم شاید توی تمام دل هش هم راه پیدا کنم . تا امروز شاهزاده مانا نیومد بود سیاره آخه یک هو مریض شد و چشم هاشو یک یکی از دست می داد. حالا شاهزاده خوب شده ولی فقط یک چشم داره .
مسافر و شاهزاده رو به روی هم نشستن و مسافر ۲۸ تا شد . این قانون و مسافر یادش رفته بود شاهزاده کمی گیج شده بود ٬ مسافر فهمید تصمیم گرفت جاش رو با شاهزاده عوض کنه.
حالا این مسافر بود که نه با یک دل ٬ با ۲۸ دل عاشق شاهزاده مانا شده بود.