دلم واسه کیک هویج مامان تنگ شده . کیک دستم بود و داشتم به اسکاتران های سیاه و شش ضلعی نگاه می کردم . هوا سرد نبود ولی شالم باید به گردنم آویزون باشه ، لبه ی پالتوی مشکیش و داد بالا و از توی کیفش یک تیکه کیک هویج در آورد خیلی با لذت شروع کرد به خوردن.
مثل دوئل بود ، بنگ ... بنگ ، خندیدم چقدر شبیه خودم بود. کیک هویج افتاد و هر دو خندیدم ...
می ترسیدم آخرین کیک و تو کافه 28 نخورم همین طور هم شد .
کافه ۲۸
کافه مهتاب
کیک شکلاتی
کیک هویج
رغیبمون نشی
دلتنگتم علی...