فانتزیا

مغزت را در بیاور ٬ بگذار کمی فانتزی بخورد

فانتزیا

مغزت را در بیاور ٬ بگذار کمی فانتزی بخورد

تمام سرباز های جمعه

هنوز چند نفری بیدار بودن ، تمام سرباز های پادشاه بیهوش شدن . خدایا این همه جسد کی فکرشو می کرد شازده خانم اینقدر بی رحم باشه . اون باعث مرگ همه ی سربازا شد. اما هنوز چند نفری بیدار بودن اونا که هنوز به جمعه ی رفتن شازده خانوم اعتقاد داشتن، و به همون امید زنده موندن امروز چهارتا شنبه است. شازده خانوم توی هیچ جای قلعه نیست و فقط همون چند نفر زنده موندن. از جنگ بگم ، البته من فقط تا جایی که زنده بودم یادمه . همه مردم خوشحال بودن فکر می کردن جنگ و بردن ، شازده خانوم جشن گرفت واسه کشته شدن غول بی رحم . تمام شهر و گل داد ، گل رز سفید ، بی نهایت خوش بو بود اونقدر همه بو می کردن که بی هوش می شدن . همه بو کردن به جز چند نفری که شاهزاده خانوم دماغشون رو بریده بود. حالا اونا بودن که شهر خالی رو گل رز قرمز دادن ...

داد می زدن منتظر جمعه ی رفتنت بودیم...

راستی گفتم شازده عاشق غول بی رحم بود... عاشق قاتل جمعه ها ...

نظرات 3 + ارسال نظر
هدیه پنج‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:38 ب.ظ

دل من سخت تنگ سنگ فرش های غبار گرفته فانتزیا بود
آخ
خوش بحال اونا که شازده خانم دماغاشونو بریده بود

آخ از جمعه



ممنونم از تعریفات


مواظب باش...
هنوزم دل مثه قدیما...

کوریون پنج‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:31 ب.ظ http://chorion.blogsky.com/

یادم بنداز بهت بگم چرا قلعه می سازن، نترس، من همیشه خوش بینم
-
تصدقت

site01 پنج‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 03:32 ب.ظ http://www.site01.2fa.ir

۵۳۱۰۳۴۱۷۵۸۵گاهی شانس فقط یک بار به آدم رو میاره پس باید قدرش رو دونست بهترین فرصت زندگی شما برای ثروتمند شدن مجموعه ای بی نظیر برای اولین بار در ایران برای کسانی که می خواهند بهتر زندگی کنند و از کمترین وقت و هزینه بیشترین سود را ببرند.برای آگاهی از جزییات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
http://www.site01.2fa.ir

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد