فانتزیا

مغزت را در بیاور ٬ بگذار کمی فانتزی بخورد

فانتزیا

مغزت را در بیاور ٬ بگذار کمی فانتزی بخورد

سرگیجه

خواب و بیدار بودم ، چشم هایم از فشار مغزم در حال بیرون زدن بود . گیج می خوردم و تمام افکارم مثل بیسکویت در دهان اش خرد می شد . جعبه جادو همچنان در حال ونگ زدن بود ... سینمای کمدی... آقای  فلانی نظر شما در این رابطه.... آخ راستی داشتم داستان شهری را می نوشتم که تجارت اصلی آنها فروش خلوتشات بود خلوتی که حتی ما برای هم نمی توانیم تعریف اش کنیم ، اما آنها راحت از پشت لبخند سنگین بیرون می آورند بدون حتی خیس شدن یک موژه به هم می فروختند.

تجارت تنهایی خیلی بزرگ تر از محصولات فرهنگی است که ما در شهرمان می فروشیم و عمیق تر.

اما این سر درد لعنتی نمی گذارد که تمام کنم داستان آن شهر را .  خواب و بیدار بودم .

خوابم برد 

نظرات 5 + ارسال نظر
کوریون جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:39 ق.ظ http://chorion.blogsky.com/

تجارت خلوت ، چیزی شبیه همین وب نویسی های شبانه ..

مرسی کوریون
البته خلوت وب ٬ پخش صلواتیه.
مواجب نداره ولی جیره داره

ققنوس جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:20 ق.ظ http://parande-ye-atash.persianblog.ir

علیا
تجارتت پا برجا انشالله :دی
اما این موسسه فرهنگی سر کوچه ما هم سی دی تنهایی می فروشت
بعید می دانم رونقی داشته باشد
این روزها تنهایان تنها نیستند

سلام ققنوس عزیز
... دنبال تجارت پر رونقی؟...
در ضمن راست می گی هیچ کس تنها نیست[چشمک]

تیر خلاص جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:54 ق.ظ

خلوت اجاره ای هم هست؟

توی این شهر نه
توی این اینجا فقط خود انسان قابل اجاره و فروش است

گیلدا جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:04 ب.ظ http://joursdegilda.wordpress.com

خلوتم خریدار ندارد.

اگر خریدار نداشت در خلوت وبلاگت چرا لینک و کامنت هست
این خلوتم یک جور اجاره دادنه

مرسی که سر زدی.

. بـ انـ و تمشــ کی . جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:20 ب.ظ http://tameshki.com

با اون سردرد با خوبه خوابت برد !
من معمولا عمری خوابم ببره !!

آخر پست و تخیلی نوشتم !
خوابم نبرد که اومدم آپ کردم.
ممنون که سر زدی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد