فانتزیا

مغزت را در بیاور ٬ بگذار کمی فانتزی بخورد

فانتزیا

مغزت را در بیاور ٬ بگذار کمی فانتزی بخورد

خدا حافظ تی۱۷

از سیاره ی  ( تی  17 ) هم باید می رفت .  تقریبا چهار ماهی آنجا زندگی کرد، تی ۱۷ یکی از سیاره های پایین کهکشان بود .  

اونقدر پول فضایی نداشت که به یک سیاره ی درست حسابی سفر کنه ، یکی از دوست های مسافر کوچولو پیشنهاد کرد بدون پول بیاد ، و چند وقتی اونجا زندگی کنه آخه تی۱۷ یکی  از املاک پدرش بود. مسافر می دونست اینجا هم گذری است اما بازم اتفاق افتاد.

تو سکوت شلوغ تی 17 دوباره کلی خاطره ، و مثل همیشه همون گلدون گل سرخ و چمدون می ماند برایش.

مسافر می گفت :" تو نزدیکی تی 17 یک سیاره ای به شکل الماس بود و یک آدم فضایی قد بلند با ریش هایی مرتب ( البته اگر این شخص روی زمین بود فقط محاسن اش 1000 امتیاز مثبت داشت""یادداشت نویسنده"") بود که گاهی اوقات میومد اینجا و به ما سر می زد ، استوانه های سفیدی هم همیشه داشت که به زبانی عجیب نوشته بود بهمن- خیلی باحال بود دود هم می داد- ، کم کم به اش عادت کردم ، و یکی از بهترین دوستام شده بود ، یکی دیگه از مهمونام کسی بود که تو کهکشان گم شده بود ٫ یادش بخیر اسم سفینه اش هیکل بود ، یکی از بهترین گم شده هایی بود که تو زندگیم دیدم ، یک همسایه هم داشتیم که دست من تو مسافرت های فضایی از پشت بسته بود . و فضایی عجیب سیاره کوریون که فوق العاده و دوست داشتنی بود  و خیلی های دیگه ، اما چند وقتیه که تنها سفر نمی کنم دقیقا توی چاله ی فضایی دومان باهش آشنا شدم  ٫ توی قمر مصنوعیی سیم بیشتر شناختم اش و توی تی 17 با هم بودیم. از موهای عجیب اش که بگذریم دل سالمی داشت که با دلیل می تپید ..."

از سیاره ی  ( تی  17 ) هم باید می رفت. نه ناراحت بود و نه خیلی خوشحال تقریبا عادت کرده بود .

توی چمدون اش یک نوشته چسبونده بود که می گفت از یک شاعر زمینی یاد گرفته .

نوشته بود : فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر --- کاین کارخانه ایست که تغییر می کنند"

 

نظرات 4 + ارسال نظر
رضا یکشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:08 ب.ظ http://kame-akhar.blogsky.com

سرزدیمتان مسافر عزیز.
امضا:مردی با موهای عجیب

مفتخرید یا شیخ
البته شاید در همین ایام پیش رو به شما مردی با سیبیل های عجیب هم اضافه شود
مرسی که بالاخره سر زدید .
یا علی.

کوریون دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:01 ق.ظ http://chorion.blogsky.com/

علی...

جانم یا حضرت کوریون.
شرمنده نظرت پاک شد باور کن کار میکائیل بود

ققنوس دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:22 ق.ظ http://parande-ye-atash.persianblog.ir

سکوت
اشک
بوس
و در انتها سیگار قبلش و بدش با هم
علیا خیلی خیلی دوست داشتم اینو...

و حتی سیگار تشکر از نظرت
خوبی فضایی!؟

لیلا چهارشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:00 ب.ظ http://cheraana.blogfa.com/

((دل سالمی داشت که با دلیل می تپید ...))
زیبا بود.

ممنون که اومدید
.. ... .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد