فانتزیا

مغزت را در بیاور ٬ بگذار کمی فانتزی بخورد

فانتزیا

مغزت را در بیاور ٬ بگذار کمی فانتزی بخورد

انقلاب رمورتال ها (سقوط روبات ها ) قسمت اول

این مهم ترین تصمیم بشر بود ، مجلس باید انتخاب می کرد زمان اندکی مانده بود ولی سکوت کار را مشکل می ساخت  و چشم ها ی تمام مردم دنیا به تلوزیون . پروفسور لطفی این سکوت را شکست ، (صدای بوق) من رو وصل کن به صحن مجلس [ صدا اپراتور ]: طبق برنامه ارتباط تا یک ساعت دیگه مقدور نیست ( این جمله تکرار می شود ) . پروفسور به شدت عصبانی شد ، هیچ وقت از چیزی که ساختم اینقدر پشیمان نبودم

تلفن را بر می دارد و دوباره به کمک کامپیوترش شماره می گیرد چند کد را وارد می کند و سپس صدای اپراتور می آید که همان حرف ها را تکرار می کند پروفسور با عصبانیت می گوید : صفر و یک عوضی گوشی رو بده بزرگترت ، و کدی را وارد می کند و به تلفن مجلس متصل می شود.

همه به هم نگاه می کنند هیچ کس جرعت گفتن کلمه ای را ندارد ، صدای زنگ تلفن در صحن مجلس طنین انداز  می شود لحظه ای سکوت و بعد هم همه ای آرام این سکوت مرگ بار را می شکند و بعد همه به سمت تلوزیون مرکزی بر می گردند تصویر پرفسور لطفی روی نمایشگر می آید و با لحنی مضطرب سلام می کند ، دکتر مارکس با لحنی موزیانه می گوید : البته پروفسورسیستم اینجا رو با امنیت بالا ساختن ( رو به بقیه ی نماینده ها ) ولی معنی اش این نیست که ایشون یکی از نماینده ها باشند این سو استفاده از علم هست آقای پرفسور

چهره ی پرفسور برافروخته می شه و با لحنی عصبانی می گوید : تند نرید  دکتر مارکس این که چی سواستفاده  هست و چی نیست رو می گذاریم برای بعد (کمی مکث می کند ) از همه ی نماینده ها معزت می خوام ولی من نگرام ، رئیس مجلس : سریع برید سر اصل مطلب ، پ.لطفی : چشم آقای رئیس (کمی مکث) گفتن این حرف خیلی برام سخته و می دونم شنیدنش برای شما ٬ ولی خواهش میکنم تا آخر حرف هام  و بشنوید ، چهارصد سال پیش پدران ما طراحی و ساخت نسل جدید روبات های تکامل پذیر و شروع کردن ، خیلی طول نکشید که به کمک دکتر هایمر تونستن اولین مغز تکاملی خاطره پذیر رو طراحی کنند و شاید کسی این بخش تاریخ رو ندونه که هایمر شب بعد جشن اختراعش تصمیم به نابودیش گرفت ولی قبل از اون دو گروه همزمان به آزمایشگاه ش حمله کردن و کپی از آزمایش هاش برداشتن گروه اول تمام اطلاعات رو کپی کردن ، و گروه دوم دست خالی موندن اونا هایمر رو تحدید کردن و اون هم مجبور شد همه ی تحقیقاتش رو بده به جز آخرین پروژه اش ، پروژه ی مورتال ، اما توی کتاب های تاریخ همه ی ما خوندیم که هایمر به خاطر پول پروژه ی روبات ها رو فروخت ( لبخند تلخی می زند) کتاب های تاریخ رو ما می نویسیم

مارکس با حالتی متعجب می گوید : پروژه ی مورتال چیه ؟ چه ریطی به بحث امروز ما داره ؟

پ.لطفی : به و جود آوردن این روبات ها اشتباه پدران ما بود ،  هایمر که آخر عمر افسردگی شدید می گیره تمام تحقیقاتش و می سپاره به یکی از شاگرد هاش به نام احمد لطفی

نماینده ها کمی گیج شده بودن ، رئیس مجلس : پروفسور این کسی که گفتین با شما نسبتی داره

پ.لطفی : آره ایشون از اجداد منه

رئیس مجلس : ادامه بدید ، پ.لطفی : هایمر مرد و این اسناد دست جدم موند ، این اسناد مثل گنجینه ی خانواده گی نسل به نسل گشت تا به من رسید ، اجداد ما این روبات ها رو ساختن و به تکامل رسوندن به اون ها آموزش دادن در مجلس به اون ها کرسی دادند و و و حالا به جایی رسیده که از ما می خوان برای اون ها سیستم تولید مثل شبیه انسان بسازم و تحدید مون کردن٬ دو سال تمام زندگی سراسر ترس و مرگ وحشت ٬ آقایون دراین نقطه اجداد ما قرا گرفتن و گند زدن بیاید ما اشتباه اون ها رو تکرار نکنیم

مارکس : ما چاره ای نداریم !!

پ.لطفی : چرا داریم ... 

        

نظرات 1 + ارسال نظر
کوریون دوشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:04 ب.ظ http://chorion.blogsky.com/

این مهم ترین تصمیم بشر بود؟ /باز فحش بدم بهت؟! :دی

ما دیس شدتیم ....
نمی دونم شاید فکر می کردن مهمترین تصمیم هست
شاید مهم تر از اون طرح هدفمند کردن یارانه ها باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد