دفترچه تلفن را که نگاه می کنم زیبایی مارپیچ نون های بی نقطه ات را می بینم .
ناودونی که خشک شده ٬ مامان بزرگ فکر کنم گیر کرده نمی دونم شاید بارون نمیاد.
خلاصه دلم تنگ شده ٬ بی معرفتم نه ٬ چند وقته به ات سر نزدم ؟؟!!
کاش سواد نداشته تو رو من داشتم ٬ آخ نمی دونم از اون ور که خبر ندارم ولی حتما خیلی خوبه
خیلی خوبه که تو هم رفتی
قاطی کردم نمی دونم کجا دارم می نویسم . نمی دونم ... هنوزم می گی صبر کنم ؟
خوبی خیلی ٬ باور کن این دیگه فانتزی نیست .
روش نوین کسب درآمد:
http://LeadAdvertisers1.Blogfa.Com
مرثیه ای برای فانتزی های استرپتوکوکی
مننژیت این فانتزی کم از قطع نخاع ندارد
آنقدر سنگین است که آنتی بیوتیک ها را هم فلج کی کند.
یا علی.
کاش سواد نداشتیم و فقط فکرمان حفظ حیاتمان بود.
حفظ حیاط !؟
حفظ حیات.
این که سواد داریم را نمی دانم ولی این که آروزی سواد نداشته اش را دارم برایم روشن است...
ممنون از قدم ات .
یا علی.