نمی شود . برای نیمکت پارک سایه ی جدیدی بیاید
برای نیمکتی که یک سال سر جایش نشسته نمی شود سایه ی جدید.
برای من که مزاحمتی به جز نگاه کردن ندارم مزاحمت از فاصله ی هفت متری نمی شود.
مأضرط با این املا نمی شود.
تو هم نمی شوی آن ٬ نمی شود
اگر نبودی به کل انتظار هم نمی شود .
دلم خوابت نبرد بی هوا و ناگهان ، بی هوا . یادت باشد گم نشوی بی من ، در دوردست ترین جای جهان ، کنار من.
حواست جمع نگاهم باشد که نغلتد به ناکجای نگاه ی . این سرنگ پر از هوا آرام می آید در ریشه های آبی و قرمزات.
خوب دقت کن این جام آخر خالی از هوا ، فقط باده باشد .
آرام تر از من نرو همیشه بیدار ، اگر خواب بودم همیشه با آن همیشگی در خودت درد و دل کن .
دلم خوابت نبرد ، بی هوا... بی هوا...
چشمان مسافر پف کرده بود
چند روز است روزه ی سفر گرفته ٬ خاموش است و چراغ خورشید را روشن نگه می دارد.
گرم است نه به سختی روزه ی سفر