پ.لطفی: چرا داریم ، خودتون رو به اون راه نزنید آقای مارکس ما بشتر از اینکه نگران بودن روبات ها باشیم نگران نابودی اونا هستیم ، اقتصاد ما به روبات ها وابسته شده ، همتون می دونید می شه ربات ها رو نابود کرد ولی این کار نمی کنید(با صدایی بلند ولحتی عصبانی ) چون نگران حساب های بانکی تون هستید .
رئیس مجلس : آقای لطفی شما دارید زیاده روی می کنید ، من منکر حرف شما نیستم ولی نا بودی کامل ربات ها تمام کشور ها رو فلج می کنه ، نابودی اونا یعنی ازبین رفتن صنعت ، کشاورزی ، رفاه ، حتی سینما و هر چیزی که برای این تمدن ساختیم .
این مهم ترین تصمیم بشر بود ، مجلس باید انتخاب می کرد زمان اندکی مانده بود ولی سکوت کار را مشکل می ساخت و چشم ها ی تمام مردم دنیا به تلوزیون . پروفسور لطفی این سکوت را شکست ، (صدای بوق) من رو وصل کن به صحن مجلس [ صدا اپراتور ]: طبق برنامه ارتباط تا یک ساعت دیگه مقدور نیست ( این جمله تکرار می شود ) . پروفسور به شدت عصبانی شد ، هیچ وقت از چیزی که ساختم اینقدر پشیمان نبودم
ادامه مطلب ...< فکر کنم از دیوار های غار شروع شد اولین وبلاگ و این اولین وبلاگ منه >چیزی که کم داشتم رویاست رویایی که خاکستری شده بود ٬ اینجا مسابقه ی فانتزی هاست برای کسانی که هنوز کیت تخیل آنها کپک نزده