فانتزیا

مغزت را در بیاور ٬ بگذار کمی فانتزی بخورد

فانتزیا

مغزت را در بیاور ٬ بگذار کمی فانتزی بخورد

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد. 

خطی ننویسم که بلرزاند دل کسی را. 

خودم را زدم به نمی دانم که شاید مثل مثل کودکی پشت دست های مادر پناه بگیرم. 

خوب تعرفی جز حذف ا از خواب ندارد . بیدار شود ... 

آخ از این هرمونتیک درد ... آخ از دست من و خودم و خود منم و من خودم.  

پنهان همیشه در من شُکر . بزرگ بزرگوار شُکر . آرام وجودم شُکر.

بیماری کیهان

مسیح بالای سر سرباز آمده بود . کمی تیر خورده بود حدودا صد تا ، دکتر برایش تمارض زده بود . بیماری کیهان درمان ندارد مسیح درمانش را می دانست ، آنقدر نگفت به هیچ کس که مثل کوبیده به سیخ کشیدن اش. راست می گفت پای سخن هر دسته و گروهی که بشینی راست می گویند. شام امشب دمپایی ابریست . سرباز کمی زخمی شده بود ، خیلی موضوع جدی نبود فقط دستانش ، پا و سرش قطع شده بود ، فرمانده ی محترم بالای سرش آمد و پرسید : سرباز مشکلی نداری (خوب خدا رو شکر به خیر گذشت) .

بی منت می

می میزنم که حال بد را هم بفهمم ... غُصه را هم... آخ ... که بی منت تو هم شادم شاد! کجایی عزیز جمعه ... نمی بینی . می بینی چه ها که نمی شود! اگر خوابی من که به منت پست شب بیدارم.

همه ی سربازان ۷

تیک...تاک...تیک...تاک.اشتباه نکن این صدای ساعت روی دیوار نیست ساعتی روی دیوار نیست. 

این صدا تنها هارمونیست که می شنوم. صدا برای لحظه ای قطع می شود ...سکوت...تیر خلاص. 

مسافر وسط تلی از خاک محبوس می شود و فقط ناراحت نبود برگ کامولا. 

صدا قطع شد سکوت تیر خلاص. مسافر کم کم به قرق سگ ها باید عادت کند. این تیر خلاص شبانگاهیست. 

صبح از نزدیک هفت. و پادشاهان بی حکم برای اعدام خواب نزدیک هفت . 

آخرین نفر زخمی تر حتی از خود زخم و تقلا برای تیر خلاص.

تقویم فانتزی ۲

به دلیل بارش برف و بررسی های انجام  شده . به اطلاع می رسانم یکشنبه ها از لیست ایام هفته حذف شد .  

 

آخ ...کی داره پیاز پوست میکنه .