-
بگذار این نمایش بالا بماند
پنجشنبه 18 آذرماه سال 1389 00:02
طناب به دست های این فرشته وصل کرده اند ٬ بابا من فهمیدم حقه بود. کودک ذوق کرده بود از این اکتشاف. نمایش همچنان ادامه داشت و پدر بی توجه به کودک با خانم باروک( دختر بی همتای صاحبخانه )صحبت می کرد . خدای من این نمایش فوق العاده است و با لبخند به سمت خانوم باروک گفت این نمایش باید ادامه یابد. خوب فهمیدم درد تو پول نیست...
-
لعنت به شما آقای اگر و آقای کاش
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1389 13:19
لعنت به شما آقای اگر و آقای کاش. این طور شروع کرد . توی دفترشان نشسته بود ٬ روی مبل دفتر آقای اگر و آقای کاش. دفتر فوق العاده مدرنی که می شد تمام کره ی زمین را از آنجا دید زد. البته در آنجا هیچ پنجره ای وجود نداشت . تمام دیوار ها پر از تلویزیون های عظیم بود . مردمی که آقای اگر و آقای کاش را صدا می زدند زنده در این...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1389 12:57
دیستروفی ماهیچه ای دوشن بهاختصار DMD ٬ شایعترین و شدیدترین نوع از بیماریهای دیستروفی ماهیچه ای از گونه (X پیوند یافته) و ژنتیکی است. از عوارض اصلی این بیماری تحلیل و نابودی ماهیچه های ارادی (که در کنترل بدن نقش حیاتی دارند) است که در مواقع شدید نهایتاً منجر به عدم توانایی در راه رفتن ،۹۶% معلولیت ، مشکلات تنفسی و...
-
دیستروفی های بدون فانتزی
شنبه 22 آبانماه سال 1389 11:49
خارجی.آسایشگاه.دیروز عجیب بود که لبخند هم می دیدم ٬ کنار ماشین سهراب فقط به حاشیه ی درد می نگریستم. خواب بود؟! آن همه مردان X . خوب همیشه این طور بود بیرون خودمان را می گویم خنده و گریه شادی و غم ... با تاکید به خودم می گفتم این دیگر فانتزی نیست ... و باز به اسرار دنیا به واقعیت برمی گشتم اما احمق (این را بعضی وقت ها...
-
دوشن
جمعه 21 آبانماه سال 1389 23:12
-
سفرنامه ی جدید مسافر کوچولو
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1389 15:59
توی سیاره E1 دو نوع موجود متفاوت از تمام کائنات زندگی می کنند . یکی لوبلو ها و یکی دیگر مو بلو ها ، لو بلو موجوداتی هستند که تشکیل شدن از یک دهان بزرگ و گشاد و یک پا (مثل مرغ) باید توجه داشت آن ها خیلی خطرناکند برای زمان و کائنات . نکته ی جالب درباره ی لوبلو ها مغز تک سلولی آنها است که فقط برای فک زدن کد می دهد. و اما...
-
ج م ع ه
جمعه 7 آبانماه سال 1389 11:02
جمعه مستند دلگیری است ٬ که غروب های آخر هفته اکران می شود.
-
جوجه اردک بدبخت
دوشنبه 26 مهرماه سال 1389 13:40
مرگ زیبای من در آغوشم گیر که این اوردک زشت به امید داستان قوی زیبا به دنیا آمد آقای هانس کرستین اندرسون اگه می توانی اشک من را در بیاور.
-
دکتر پارناسوس
دوشنبه 19 مهرماه سال 1389 01:37
جادوگر شهر اوز زیر خانه ی دوروتی دست و پا می زد ٬ آلیس اشتباهی آن روز در خانه ی دوروتی بود آلیس فاتحانه وارد سرزمین اوز شد و دوروتی وارد سرزمین عجایب. آنها برای همیشه و بدون هیچ تلاشی برای فرار در سرزمین عجایب و اوز ماندند. گور بابای مترسکی که مغز ندارد، آدم آهنیای که قلب ندارد و شیر بزدلی که شجاعتش را از دست داده...
-
مزاحمت از فاصله ی هفت متری
دوشنبه 12 مهرماه سال 1389 19:30
نمی شود . برای نیمکت پارک سایه ی جدیدی بیاید برای نیمکتی که یک سال سر جایش نشسته نمی شود سایه ی جدید. برای من که مزاحمتی به جز نگاه کردن ندارم مزاحمت از فاصله ی هفت متری نمی شود. مأضرط با این املا نمی شود. تو هم نمی شوی آن ٬ نمی شود اگر نبودی به کل انتظار هم نمی شود .
-
در باره ی این جستار مست
چهارشنبه 7 مهرماه سال 1389 00:08
دلم خوابت نبرد بی هوا و ناگهان ، بی هوا . یادت باشد گم نشوی بی من ، در دوردست ترین جای جهان ، کنار من. حواست جمع نگاهم باشد که نغلتد به ناکجای نگاه ی . این سرنگ پر از هوا آرام می آید در ریشه های آبی و قرمزات. خوب دقت کن این جام آخر خالی از هوا ، فقط باده باشد . آرام تر از من نرو همیشه بیدار ، اگر خواب بودم همیشه با آن...
-
تحلیل فانتزیک
دوشنبه 29 شهریورماه سال 1389 11:45
«سه چیز برای جوامع جهان سوم مضر است : دمکراسی و سلف سرویس» -استاد س س- پ ن : از استاد درباره ی مورد سوم سوال پرسیده شد استاد پاسخ فرمودند همان دوتا کافیست
-
باز آمد بوی ماه ...
یکشنبه 21 شهریورماه سال 1389 10:42
تصویر عجیبی است باد پاییز و همه ی شهر می بینم این بازی شیطان فرشته ی ابر و خورشید برای گریه کردن وقت زیاد است اما پاییز مثل همان باد می رود تصـــــوّر می کنم برگ پیری شدم که سالها به شاخه ای خشک است آن باد پاییز که مرا مثل قالیچه ی سلیمان می برد همان جای خوب ٬ کدام پاییز می وزد!؟
-
هندوانه ی شیرین رسیده
پنجشنبه 11 شهریورماه سال 1389 21:38
خیابان به اندازی گرگ و میش گنگ بود . چند شب است کارم دیر تمام می شود و هنگام برگشت گربه ای مرموز تعقیبم می کند ٬ فقط دنبالم می کند و وقتی برمی گردم و نگاهش می کنم سرش را به کاری بیهوده در خیابان بند می کند . این اواخر کارمان شده بود ٬ من و شریکم و اسد از شرکت تا پارک پیاده برویم . تا این که دیشب مجبور شدم تنها برگردم...
-
سال گذشته در مارین باد
دوشنبه 1 شهریورماه سال 1389 18:13
دومان کنار گوی آب ایستاده بود و من نزدیک شدم و نزدیکتر ٬ هر چه قدر با او صحبت می کردم مرا به خاطر نمی آورد . برایش تعریف کردم مثل همین روزها در باغ مارین باد بود که خلقش کردم با تمام حرارتم داخل آب پریدم و آرزو کردم کاش می توانستم روی آب راه بروم (یافتم ٬ یافتم ) آره این دقیقا بهانه ی خلق تو بود . می دانم کم کم یادت...
-
آنتی سفر
سهشنبه 26 مردادماه سال 1389 22:46
چشمان مسافر پف کرده بود چند روز است روزه ی سفر گرفته ٬ خاموش است و چراغ خورشید را روشن نگه می دارد. گرم است نه به سختی روزه ی سفر
-
تابش مستقیم
جمعه 15 مردادماه سال 1389 03:16
نمی فهمی می فهمم ؟ می فهمی نمی فهمم می فهمی ؟ نمی فهمم آینه ی کودن یمهف یمن نمی فهمم
-
اختراعات مهم بشر
دوشنبه 4 مردادماه سال 1389 00:01
رباتی که روبه رویم نشسته بود عالی بود ٬ فقط کلید روشن کردن نداشت . این و نوشت و به فکر اختراع برق افتاد . اختراع ادیسون اولین ابتکار بشر بود ٬ و سوال خیلی فلسفیه : اگر ادیسون برق و اختراع نمی کرد چی می شد ؟. ... ( با فریاد ) این ربات کلید خاموش نداره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ داره همه رو می کشه.
-
برای نون های بی نقطه
یکشنبه 3 مردادماه سال 1389 23:51
دفترچه تلفن را که نگاه می کنم زیبایی مارپیچ نون های بی نقطه ات را می بینم . ناودونی که خشک شده ٬ مامان بزرگ فکر کنم گیر کرده نمی دونم شاید بارون نمیاد. خلاصه دلم تنگ شده ٬ بی معرفتم نه ٬ چند وقته به ات سر نزدم ؟؟!! کاش سواد نداشته تو رو من داشتم ٬ آخ نمی دونم از اون ور که خبر ندارم ولی حتما خیلی خوبه خیلی خوبه که تو...
-
بوی شرجی
پنجشنبه 31 تیرماه سال 1389 09:31
باید یادم نرود همان جا که تیستو انگشتش را از اول تا آخرش کشیده هوا بس ناجوانمردانه ابریست عصر ٬ کمی بعد آهنگ برنادت ٬ کوه های جنگل ویران ٬ دشت مینو ٬ ... آبی بی کران ٬ توقف یادش افتادم یادته شبی دیدم توی خوابم ته دریا زیر آبم ... ماه ناهید من و خورشید خدا تا صبح ما رو می دید ... تا صبح شد بوق ماشینا در اومد آبی بی...
-
در سولاریس می گویند
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 00:52
فضا نوردی با سفینه ی ممنوعه و ترس البته بعد از فضانوردی . کسی گفت من که از رئیس نمی ترسم این قانون خودش است نه من و از آن بین مهندسی با تجربه ( آشنا به زبان عربی ) حرفی زد که کسی نفهمید ، گفت : " اشهد انک سولاریس " یکی از ترسو های منفوور ( از آنهای که همیشه چهره شان را با دستمالی به دست تصور می کنیم ) گفت :...
-
سلام سینما
سهشنبه 15 تیرماه سال 1389 10:43
نامه ی محرمانه : سلام سینما ٬ میدونم عزیز دلم تو هم دلخوری ٬ حق داری یادته قرار گذاشتیم تو تجلی زیبایی بشی ٬ تصویر رویاهای صادقانه یادمه گفتی خنده و گریه و عشق و زیبایی با من ٬ فکر و رویاها از شما ٬ نمی دونم کدوممون کم کاری کردیم ... خواهش می کنم یک جایی بگو ٬ تو یکی از خودت -مردمی که رویا ها و فانتزی هاشون و فراموش...
-
نمک تصفیه شده
دوشنبه 14 تیرماه سال 1389 00:11
چسیبده بود ، به تک تک اتم های نمک . کنده نمی شد حتی در کارخانه ی تصفیه . زیتون ها همان نمکزار تصفیه نشده را دوست دارند.
-
دعوت
چهارشنبه 9 تیرماه سال 1389 01:14
کجایی ؟ من! نه من آدرسمو عوض نکردم ٬ بهانه نیار مگه نمی خوای بدونی کجاست؟ یادداشت کن آدرس : شهر موش ها -محله ی برو بیا- کنار کلبه ی عمو تُم (خدابیامرز) - خونه ی مادربزرگه از در که اومدی تو ٬ بیا وسط حیاط جای حوض آب ٬ برو نزدیک تر -- توی حوض و نگاه کن اونجایی به جان مخمل راست می گم اونجایی توی همون حوض.
-
می رفت خیلی نزدیک
دوشنبه 7 تیرماه سال 1389 10:27
اگر نبود می میرم اما برای ادامه ٬ فانتزی بودنش را بهتر از خودش می کشم و این بار شاید قسمت شد من او را بروم به همان جا که نبود
-
جاروی حیاط ستاره ام
یکشنبه 30 خردادماه سال 1389 00:57
و مسافر کوچولو مامور رسیدگی به ستاره های تقدیر شد. به مسافر گفتم به ستاره ام سر بزنه ، گفتم اگه می تونی اونجا رو یکم تمیز کن.
-
جام جهانی
پنجشنبه 27 خردادماه سال 1389 00:48
سمفونی رویا ها + محتوایی از استعمار - شادی یک سرزمین = ای بی سی افریقا
-
شهر من
پنجشنبه 20 خردادماه سال 1389 01:25
به فانتزی هایم رویای شهر ی اضافه شد که هیچ ساکنی با ریشه ی کوفی ندارد
-
دروازه ی نه ام
دوشنبه 17 خردادماه سال 1389 01:07
تمام مراحل را طی کرده بود و استاد به او گفت : نوبت تصمیم تو است . کاملا نمی دانست دروازه ی نه ام چیست اما از شاگرد های قبلی چیزهایی راجع به آنجا شنیده بود ٫ استاد با لحنی آرام صدا زد : دومان٫ بیا اینجا . دومان کمی تردید در چشمانش بود ٫ رو به روی استاد نشسته بود و با همان لحنی که صدایش زده بود گفت : فردا صبح قبل از...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 خردادماه سال 1389 00:28
در فانتزی و خیال هم جبران نشد حجم کهکشانی محبت ات بهشت از آن تو .